کربلای پنج

 بسم رب الحسین
  زنگ تفریح که خورد اومد پیش من 
  گفت :نبودی ببینی فلان معلم سر کلاس چه چیز هایی گفت.
  گفتم:چه طور؟
  گفت:میگفت که:به نظر من این که برای امام حسین اشک بریزی نهایت توهین به امام حسین هست. امام حسین میدونست میخواهد کشته شود؛ ولی به خاطر هدفی که داشت رفت و کشته شد و حالا ما باید اون هدف رو بشناسیم نه این که برای امام حسین گریه کنیم.آنقدر برای امام حسین گریه کنید تا کور شوید.
  گفتم:تو هم حرف هاش رو قبول داری؟
  گفت:آره
   خیلی تعجب کردم.آخه خودش بهم گفته بود؛تو شب های محرم شب حضرت علی اصغر رو خیلی دوست داره چون حتما اشکش جاری میشه.
   خدایا لعنت کن کسانی که با بازی با کلمات مغز مردم رو شست و شو میدن تا برای امام حسین گریه نکنند.
   شکی دراین نیست که ما باید ببینیم هدف امام حسین از کشته شدنش چی بود ولی این دلیل نمیشه که برای امام حسین گریه نکرد و بر عکس این گریه و اشک هاست که یاد امام حسین و هدفش رو هر سال به ما یاد آوری میکند.که پیر میخانه ی عشاق خمینی فرمود هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم(این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.) و دردی کش میخانه عشاق خامنه ای نیز میفرماید:
   یک مرزی پیدا شد بین جریان عاشورایی و جریان شیعی با جریان های دیگر.
   خشک نیست صرفا استدلال نیست.عاطفه و عشق و محبت و ترحم وگریه و...همه چی با هم همراه هست.قدرت عاطفه قدرت عجیبی است؛لذا امر میکنند ما رو به گریستن.به گریاندن.به حادثه رو تشریح کردن.
  زینب کبری سلام الله علیها در کوفه و در شام منطقی حرف میزند،اما مرثیه میخواند.
  امام سجاد در روی منبر شام با اون عزت،با اون سلابت.میکوبد تو فرق حکومت اموی ولی مرثیه میخواند؛این مرثیه خوانی ادامه دارد تا امروز و باید ادامه داشته باشه تا ابد.برای این که عواطف متوجه بشود.در فضای عاطفی،در فضای عشق و محبت است؛که میشود خیلی از این حقایق را فهمید،که در خارج از این فضا ها نمیشود فهمید.عنصر اصلی تشکیل دهنده ی حرکت عاشورایی حسین بن علی ارواحنا فدا هست....
   پرداختن به عاطفه فقط،فراموش کردن جنبه ی منطق و عقلی که در ماجرای حسین بن علی علیه السلام نحفته است.این کوچک کردن حادثه است؛فراموش کردن جنبه ی حماسه و عزت,این ناقص کردن یک حادثه عظیم است.شکستن یک جواهر گرانبهاست.این رو همه باید مراقب باشیم.روضه خوان ما،منبری ما،مداح ما.1
   
یه حرفی رو میخواستم تو وبلاگم بنویسم موقعیتش جور نشد.دیشب که رفتم هیئت یه چیزی دیدم که حالا مینویسمش.

   وقتی امام خامنه ای ارواحنا له الفدامیفرمایند:
اینی که آقایون مداحان اصرار میکنند که بلند گریه کنید.لزومی نداره ،میخواهند آرام گریه کنند.وقتی میخواهند سینه بزنند اصرار بر این که این صدای شما صدای این جمعیت نیست.صلوات میفرستند،این صلوات این جمعیت نیست.
شما بخواهید صلوات بفرستند ولو تو دلشون ،گرم شدن مجلس به این شیوه ها،اصل نیست ,کاری کنید که دل های مستمع را در اختیار بگیرید.دل مستمع وقتی در اختیار شما آمد مقصود حاصل است.اگر آهسته هم گریه کند باز مقصود حاصل است.اگر توجه کرد به شما مقصود حاصل است.2

   چرا مداح عزیز میگی که همه برهنه بشوند و هر کی نمیخواد برهنه شه بره عقب سینه بزنه؟؟؟
   یا میوندار محترم چرا برای گرم کردن مجلس توی حلقه ی سینه زنی دور میفتی که پیراهن همه رو در بیاری؟؟؟
   اصلا مگه نه این که هر جا صدای حسین حسین بیاد حضرت زهرا سلام الله علیها حضور دارند؟؟؟شما خجالت نمیکشی جلوی حضرت زهرا سلام الله علیها لخت میشی؟؟؟
   حالا اگر لخت میشین چرا فیلم میگیرید و توی سایت میذارید؟؟؟

1کلیپ صوتی این بیانات

2دیدار با مداحان 13/3/1389

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۰۲
امیر رضا خشنودی

یا حبیب الباکین

دیدم مشکی پوشیده

بهش گفتم برا حضرت ام البنین سلام الله علیها مشکی پوشیدی؟

گفت آره 

آخه مصیبت هاش از حضرت زینب سلام الله علیها بیشتره

گفتم چرا؟

اشک توی چشم هاش حلقه زد

و گفت آخه حضرت زینب سلام الله علیها شوهرش شهید نشده اما حضرت ام البنین سلام الله علیها شوهرش هم شهید شده.

بهش گفنم ولی حضرت زینب سلام الله علیها جلوی چشم هاش مادرش،پدرش،برادر هاش،برادر زاده هاش و پسرهاش پرپر شدند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۱۲
امیر رضا خشنودی

بسم الله الرحمن الرحیم

 ...دل اگر فتح شد،فتح الفتوح است.

«شهید آیت الله دستغیب»

این جمله پشت سر کلیدی شهید محمد علی شاهچراغی حک شده.

 که یکی از دوستان اون رو از مادرش گرفته بود.بعد هم هدیه دادش به من.بی زحمت کسایی که دل نازک هستند ادامه مطلب را نخوانند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۲۷
امیر رضا خشنودی
کوچه
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۱۷
امیر رضا خشنودی
بسم الله الرحمن الرحیم
   امسال سال خوبی برای بنده حقیر بود سه بار رفتم مشهد دو بار قم یه بار هم کربلای ایران(بخوانید قطعه ای از بهشت قدمگاه حضرت زهرا_ علیها آلاف التحیة و الثنا_ شلمچه)
   ولی وقتی داشتم در مشایعت ح ط به جانستان عالم(بخوانید مشهد الرضا ) میرفتم ح ط بهم گفت:من چند سال هست که سال تحویل مشهد هستم،ولی مهم اینه که آدم نگهش داره اون موقع نفهمیدم چی میگه ولی الان که دوازده ماه هست که از اون حرف میگذره منظورش رو میفهمم.
   شب جمعه جاتون سبز رفتم  هیئت بچه های مدرسه مون از اون مجالس بی ریا که علما روش تاکید دارن.
   حاج آقای قادری میفرمودند:ملکوت عالم نیت هست تو دنیا بعضی از کار ها رو قصد انجامش رو داریم ولی موانع فیزیکی مانع میشه مثلا آرزوی شهادت داری ولی جنگ نیست ولی همین که آرزوی شهادت داشته باشی کافیه،دوست داری بری کربلا ولی نمیشه ولی تو  نامه اعمالت برات کربلا مینویسن و بالعکس مثلا برای ریا نماز میخونی میری میبینی تو نامه اعمالت چیزی نیست. 
   وقتی اینو شنیدم قلبم تسکین یافت که دوباره بقیه رفتن کربلا و من جاموندم،رفقا رفتن مشهد و من جاموندم.

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
 اتفاقی مقابلم رخ داد
 وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
 سیب‌ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
 قبلا این صحنه را... نمی‌دانم
 در من انگار می‌شود تکرار
 آه سردی کشید، حس کردم
 کوچه آتش گرفت از این آه
 و سراسیمه گریه در گریه
 پسر کوچکش رسید از راه 
 گفت: آرام باش! چیزی نیست
 به گمانم فقط کمی کمرم... 
دست من را بگیر، گریه نکن
 مرد گریه نمی‌کند پسرم
 چادرش را تکاند، با سختی
 یا علی گفت و از زمین پا شد 
پیش چشمان بی‌تفاوت ما
 ناله‌هایش فقط تماشا شد
 صبح فردا به مادرم گفتم
 گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست
 طرف کوچه رفتم و دیدم
 در و دیوار خانه‌ای مشکی است
 با خودم فکر می‌کنم حالا
 کوچه ما چقدر تاریک است
 گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
 راستی! فاطمیه نزدیک است...
سید حمید رضا برقعی
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۲۸
امیر رضا خشنودی
بسم الله الرحمن الرحیم
  جانستان و کابلستان سفرنامه ای از رضا امیرخانی است .
  او ، همسرش و لی جی همین طوری الکی و برای فرار از جو سیاسی سال 88 از جانستان عالم(بخوانید مشهد الرضا)به کابلستان سفر میکنند،تکه ای از
 ایران که با سیم خاردار های مید این بریطانیای کبیر(maid in UK)از ایران جدا شده است.
  امیر خانی در این سفر به هرات میرود و بعد هم برای زیارت مزار شریف زایر زار مزار میشود.البته لی جی و همسفر اولش را به دلایل امنیتی به مزار نمیبرد،و با هواپیما به مزار میرود که موفق به بازگشت با هواپیما نمیشود و ... .
  او در این سفر پای صحبت مردمی مینشیند که از دولت ایران دل خونی دارند که به شیعیان و حتی حنفی ها به راحتی ویزا نمیدهد تا بیایند زیارت امام رضا علیه آلاف التحیة و الثنا و یا به طلاب برادران اهل سنت که در مدارس علمیه جنوب کشور به تلمذ بپردازند و آنها هم به مدارس پاکستان میروند و شست شوی مغذی میشوند و آلت دست الاقاعده میگردند و شیعیان را لت و پار میکنند. 
 و در نهایت با خواندن این سفرنامه میفهمی که جوانمرد مردمی هستند مردم این دیار.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۰۲
امیر رضا خشنودی
بسم رب الشهدا
   دیروز رفته بودیم به معراج شهدا در اهواز و جاتون سبز خیلی حال داد و همگی کانکت شدیم به خدا با اینترنت وایفا اجساد مطهر شهدا
  خادم الشهدای معراج الشهدا میگفت یک روز داشتیم با بچه های تفحص شهیدی رو تفحص میکردیم که همه لباس هاش و پوتین و استخون هاش پوسیده بود ولی پیراهن سیاهش سالم سالم بود حتی دکمه هاش....
   عصر پنج شنبه و غروب جمعه هم رسیدیم شلمچه و اونجا جانباز والفجر8 و شهید زنده ی همراهمان (بخوانید حاج امین ایمنی)برایمان روایتگری کرد (آنچه را که شنیده بود برایمان بازگو کرد)میگفت :میتونید از خاک اینجا مهر درست کنید ،چون قدمگاه حضرت زهراست.

   یه روز صبح هم رفتیم طلاییه و از نزدیک سه راهی شهادت را زیارت کردیم.نمیدونم چه فرقی با بقیه مناطق داشت،اما غربت عجیبی داشت.
   ان شا الله قسمت همتون بشه زیارت فکه...
  

   پی نوشت:
برای شادی روح عبدالله خشنودی و  پدر احسان شایسته فرد بخوانید فاتحه ای
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۳۰
امیر رضا خشنودی
بسم رب الشهدا
   آخرین روز سال امام علی علیه السلام بود.به دوستان گفتم امروز آقا به ما عیدی خواهد داد.در زیارت عاشورای آن روز هم متوسل شدیم به امام علی علیه السلام همه ی بچه ها با اشک و گریه ،آقا رو قسم دادند که آن شهیدان به عشق او به شهادت رسیده اند ،از امیر المومنین خواستیم تا شهیدی بیابیم.رفتیم پای کار .همه از نشاط خاصی برخوردار بودیم مشغول کند و کاو شدیم.آن روز اولین شهیدی را که یافتیم،با مشخصات و هویت کامل پیدا شد.
نام کوچک او عشقعلی بود.
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۰۲:۳۶
امیر رضا خشنودی
بسم رب الشهدا
امروز بعد از امتحان ادبیات رفتم گلزار  شهدا و پس از عبور از تربت های پاک شهیدان سید محمد کدخدا و حاج منصور خادم صادق و محمد علی شاهچراغی و سید عبد الحمید حسینی رحمة الله علیهم قصد عزیمت به  قطعه شهدای گمنام ،پیش رفیقم به کد مجهولیت 3100 (اولین ردیف هشتمین قبر از سمت راست) گرفتم که با یه صحنه جالب رو به رو شدم یه زن چادری که تو این هوای بارونی داشت در قطعه شهدا برگ درخت ها رو جارو میکرد(به خاطر این که امروز شنبه ست و معمولا کسی قبرستان نمیرود) و ماشین206 سفیدش که درب راننده اش باز بود و کلید آن که در یک سر کلیدی با تصویر امام خامنه ای مد ظله العالی توی قفل صندوق عقبش بود در خیابان پارک بود و خودش داشت با شهدا بلند بلند صحبت میکرد...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۰۹:۳۸
امیر رضا خشنودی
بسم الله الرحمان الرحیم
شهادت حضرت رقیه علیها سلام تسلیت باد.
پای پر آبله...
جا موندن از قافله...
ناز و ادا های دختر حرمله...
محله ی یهودی و خرابه...
پرسش های زن غساله...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۳۰
امیر رضا خشنودی