کربلای پنج

بسم الله الرحمان الرحیم
   چند روز پیش که از درس خوندن خسته شده بودم.
   با خودم فکر کردم که مگه همه باید درس بخونن میتونم از شهر گناهان کبیره (شیراز)برم قم و یه خونه بخرم و مدام برم حرم و جمکرن و زیارت و از این بی حجابی و فسق و فجور هم خلاص میشم همین جوری داشتم در خیال پرسه میزدم و خلاصه خیلی فاز داد.
   اما بعد
داشتم سوره توبه رو میخوندم که رسیدم به آیه ای که درباره افرادی که در جنگ تبوک ترک جهاد کردند1.
الآن هم که جنگ فرهنگی هست و وظیفه ما تولید علمه پس ترک جهاد جایز نیست.
  
پس این افکار واهی را ول کردم و شروع کردم به درس خوندن.
   الهم ارزقنا توفیق الطاعة

1
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ قالُوا لاتَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ (81)
تخلف کنندگان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با پیامبر خدا و کناره گیرى از جهاد، خوشحال شدند; و خوش نداشتند که با مال و جان خود، در راه خدا جهاد کنند; و گفتند: «در این گرما، (به سوى میدان) حرکت نکنید.» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این سوزان تر است!» اگر مى فهمیدند.
فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (82)
از این رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند; (چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزاى کارهایى است که انجام مى دادند.
فَإِنْ رَجَعَکَ اللهُ إِلى طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوّاً إِنَّکُمْ رَضیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفینَ (83)
هرگاه خداوند تو را به سوى گروهى از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (به سوى میدان جهاد) بخواهند، بگو: «هیچ گاه با من خارج نخواهید شد; و هرگز همراه من، با دشمنى نخواهید جنگید. شما نخستین بار به کناره گیرى (از جهاد) راضى شدید، اکنون نیز با متخلّفان بمانید.»
وَ لاتُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لاتَقُمْ عَلى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ (84)
هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان;و بر کنار قبرش، (براى دعا و طلب آمرزش،) نایست; چرا که آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند; و در حالى که فاسق بودند از دنیا رفتند.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۹
امیر رضا خشنودی
یا حبیب الباکین
    شب پنجم محرم بود که حاج مهدی مختاری میگفت:
وقتی میخواستند اسرا را از کربلا ببرند همه اسرا را بر اشتران سوار کردند عمر سعد ملعون آمد به حضرت زینب گفت میخوای کمکت کنم....
    لهوف:
بانوان حرم حسینی را بر شترانی که گلیم پاره ای بر روی آنها بود سوار کردند.آنها بر شترانی سوار بودند که نه محملی داشت و نه سایبانی.آنان را با وجودی که امانت های پیامبران خدا بودند در حالی که صورتشان باز بدون نقاب بود و همانند اسرای ترک و روم در بدترین وضعیت و با اسیری و گرفتاری بردند.
...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۰
امیر رضا خشنودی
بسم الله الرحمان الرحیم
   دیشب داشتم با میم ف اس ام اس بازی میکردم .
   میم ف بهم گفت اگه میخوای گره از تو کارات حل بشه دست و پای پدر و مادرت رو ببوس آخه امام حسین علیه آلاف التحیة و الثنا هم چنین میکرده .
   منم بهش گفتم امان از آخرین بار که این کار را کرد .
   در جواب گفت تو عجب دیوانه ای هستی فقط حیف که من دیر کشفت کردم..........
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۱ ، ۲۲:۵۸
امیر رضا خشنودی
بسم رب الجواد
 در این ایام که مصادف است با شهادت امام جواد علیه السلام یه خاطره از حرم نورانی پدرشون براتون می نویسم.
یه روز بین الطلوعین تو صحن انقلاب با محمد رضا خ و حسین صاد و چند تا از بچه های دیگه جلوی درب آسایشگاه خدام آستان قدس رضوی-صحن انقلاب- نشسته بودیم و گنبدطلا را تماشا می کردیم و صدای نقاره ها را می شنیدیم.
  توی همین لحظات که ظاهرا هنگام تعویض شیفت و صرف صبحانه ی خادمان حضرت بود خدام می آمدند جلوی درب رکوعی به سمت گنبد می کردند و داخل می شدند.
   یکی از این خدمت گزاران حریم رضوی که پیرمردی نورانی بود رو به گنبد کرد و امام رضا علیه آلاف التحیة و الثنا را به حق جوادش قسم داد و برایمان دعا کرد.این رویداد رو هرگز فراموش نمی کنم.

دل افســــرده ام با غــم قــــرین  اســــت                  که در فکر جواد العارفیـــــن اســــــت

چــرا غمگیــــن در این عالــم   نبـاشــم                   پریشان قلب ختم المرسلیـــــن اســــت

شــد از زهر جفــــا و کینــه  مسمـــــوم                   جهان از ماتمش با غم قــــرین اســـت

بــه هنگــام شبــاب ، از کـیـــد  دشمــن                  خزان ،  گلزار سلطان مبیـــــن اســـــت

میـــان حــــجـــــره در بســـتــه  بــــراو                   زاهش ، لرزه بر عرش بریــن اســــت

غبار غـــم نشســتــــه بــــر رخ  مـــــاه                   گه قتل شـــه دنیــــــا و دیـــن اســــــت

لبــش عطشان و جانـش بر لبــــش  بود                  چنان جدش که دریا افریــــــن اســـــت

هنــــوزم در تمــــام کــــون ،  قطــــــره                   بپا شور عـزا در شهر دیــــن  اســـــت

مداحی امام جواد بانوای حاج عبدالرضا هلالی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۱:۰۷
امیر رضا خشنودی
در خرابت مغان نور خدا می بینم                         این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
کیست دردی کش این میکده یا رب که درش          قبله ی حاجت و محراب دعا می بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو               خانه می بینی و من خانه خدا می بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن                   فکر دور است همانا که خطا می بینم
سوز دل اشک روان ناله ی شب                         این همه از نظر لطف شما می بینم 
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال                  با که گویم که در این پرده چه ها می بینم
کس ندیدست زمشک ختنو نافه ی چین              آن چه من هر سحر از باد صبا می بینم
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش          که من این مساله بی چون و چرا می بینم 
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید                      که من اورا ز محبان خدا می بینم                                         
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۱ ، ۱۲:۴۹
امیر رضا خشنودی
اندر شب معراج خدای ازلی     فرمود نبی را نه خفی بلکه جلی
والله نمیشد آتش دوزخ خلق     لو اجتمع الناس علی حب علی 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۳
امیر رضا خشنودی
یا حبیب الباکین
  چند روز پیش که پای بر خاک مقدس شهر عشق ،مشهد الرضا گذاشتم با یه جای جدید در حریم حضرت ثامن الحجج علیه السلام آشنا شدم که اسمش بود اتاق عشق.اون هم چه عشقی عشق ناب محمدی،علوی،فاطمی،حسینی و زینبی علیهم السلام.
   وصف اتاق عشق رو از چند تا از دوستام شنیدم و دلم به تاپ تاپ افتاد که من هم یه بار برم تو اتاق عشق و صفا کنم.
   اما به دلیل مقارن بودن سفر حقیر با میلاد حضرت معصومه علیها السلام و دهه ی کرامت اتاق تعطیل بود.من هم نا امید شدم از عشق کردن در اتاق عشق اما غافل از این که امام رضا علیه السلام نمی گذارد زائرش آرزو به دل از مشهد برود.روز آخر که برای وداع رفته بودم حرم، نمازم رو توی مسجد گوهرشاد خوندم و داشتم از بست شیخ بهایی آخرین گام هایم را در بارگاه ملکوتی حضرتش برمی داشتم که وانگهی دیدم در اتاق عشق گشوده شد و یکی از همسفر هایم وارد آن شد من هم با شور و اشتیاقی وصف ناشدنی گام هایم را به طرف اتاق عشق یکی پس از دیگری در نوردیدم تا اینکه به درب اتاق عشق رسیدم و آن را گشودم و داخل شدم.
   با یک اتاق کوچک مواجه شدم که عاشقان در آن صفا می کردند.روضه می خواندند،اشک می ریختند و در یک کلام عشق می کردند.بعد به سختی در یک گوشه نشستم و به عشق کردن شان نگریستم.بعد از چند دقیقه مجلس تمام شد و نوبت به نوشیدن چای روضه رسید.می ناب روضه را سر کشیدم و از اتاق عشق خارج شدم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۱۵
امیر رضا خشنودی
بسم الله الرحمان الرحیم

بر در دوست به امید پناه آمده ایم

همره خیل غم و حسرت و آه آمده ایم

چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان

لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ایم

از بیابان خطرخیز دیار ظلمات

تا به سرچشمه نور این همه راه آمده ایم

بهر دیدار چو بودیم تهى از حسنات

بر درش توبه کنان غرق گناه آمده ایم

چون نبودیم در این لشکر زوّار «امیر»

لاجرم جزء سیاهىّ سپاه آمده ایم

ما نداریم به جز «کوى رضا» بارگهى

به سر کوى تو با عشق و رضا آمده ایم

دست ما گیر و به مقصد برسان اى مولا!

لنگ لنگان به تعب نیمه راه آمده ایم!

تو در این مصر عزیزى و گدایانى چند

به تمنا به در خانه شاه آمده ایم

هر طرف کوس «فنا» مى زند آهنگ رحیل

ما به درگاه رضا بهر «بقا» آمده ایم

«ناصرم» خادم درگاه توأم اى محبوب

بینوائیم پى برگ و نوا آمده ایم

آیت الله العظمی مکارم شیرازی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۲
امیر رضا خشنودی
بسم الله الرحمان الرحیم

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

علی اکبر لطیفیان

دانلود مداحی امام صادق با نوای سید مهدی میرداماد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۱ ، ۰۵:۴۸
امیر رضا خشنودی
 بسم الله الرحمان الرحیم
   حماسه یاسین نام کتابی است از سید محمد انجوی نژاد.
    در این کتاب سید محمد انجوی نژاد به زیبایی هر چه تمام تر خاطراتش را که سرشار از حالات معنوی رزمندگان روح الله است به رشته ی تحریر در آورده.
    یکی از خاطرات بسیار غم انگیز این کتاب خاطره ی شهید علی شیبانی است.
    سید محمد در باره اش می نویسد:
    از پنجم دبستان تا سال 1365 با هم بودیم و از سال 1365دیگر نه او را دیدم  و نه حتی سنگ قبرش را.مدفن او رودخانه مطهر اروند رود و سنگ قبرش تمامی آب های دنیا!
   وقتی این کتاب رو خوندم فهمیدم جاموندن از قافله ی عشق خیلی سخته. آخه سید محمد دو بار عقب مونده از قافله ی شهدا یه بار از قافله ی شهدای هشت سال دفاع مقدس و یه بار از شهدای واقعه ی بمب گذاری کانون رهپویان وصال.
   به شما توصیه می کنم حتما این کتاب را بخوانید. 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۱ ، ۰۵:۴۲
امیر رضا خشنودی